محل تبلیغات شما
به نظرم مردم اینجا تو خودشونن و خیرخواه در و همسایه ها نیستند . همش یا تلفنی یا پشت سر به هم فحش میدهند . حین رانندگی از آدم سبقت میگیرن بعد با علایم دست به آدم فحش میدهند . مثلا من رفتم بازار روز و پارچه خریدم بعدش رفتم قهوه خانه و گفتم یک چای کوچک بده قهوه چی گفت مگه دیوانه ام چای کیلویی30 هزار تومن و اونوقت لیوان کوچک بدهم ؟ گفتم بزرگ بده 
خانم طبقه پایین زنگ زد گفت به نظر از بالا دستشویی شما نشتی میدهد . من گفتم یکبار خرج کردم درست شد بازهم چشم اما چون از شهرستان میام ساعت 7 تا 8 صبح میتونم بیام گفت باشه و شوهرش صاحبخونه نیست و خودش صاحبخانه است . صبح روز بعد برای ام آر آی که رفتم زودتر راه افتادم و 7ونیم زنگ زدم شوهرش پشت آیفون بود من توضیح دادم گفت بیشعور این وقت اومدنه بعد از پنجره در آمد و گفت بیس تی شلوارا کنم (یعنی شلوارتو میکنم )
چند سال قبل ترش هم طبقه بالاسرم لوله شان ترکیده بود سقف و دیوارم را خراب کرد اما گولم زد گفت درست میکند و تاوان نداد و بامشت هم زد دهنمو خون کرد اما با اینکه بکسور هستم  نزدمش.
باراول ازدواج کردم موقع بردن جهاز به خانه بخت پدر زنم با پدرم دعوا کرد گفت باید امضا کنی که اساس را داری میبری .زنم میگفت یکبار ما را گردش نبرده اما وقتی بهش گفتم بریم شمال(آنوقت جنوب بودیم) دعوا و پرخاش کرد و گفت مگه نگفتم قبلش هماهنگ کن ؟ به جای شادی و پریدن که داریم میریم گردش با من چکار کرد.بعدش ماجراهای زیادی پیش آمد و خودش با وکالت طلاق گرفت و من حدود 2 سال در انبار خوابیدم . صبح زیر رختخوابم کرم هزار پا درمیامد نمدار بود و بو میداد  و توی جنگل زندگی کردم یکی از همسایه ها به من برق موقت نداد . یکی دیگه که معتاد بود برق گرفتم و چند ماه نبودم کابل را ید. آب نداشتم از قبرستان دبه آب میکردم میاوردم میخوردم . یکنفر در قبرستان را بست تا آب برندارم . موتورسیکلت خریدم از صومعه سرا مسجد جامع آب برمیداشم. اداره برق رفتم گفتم برق موقت میخواهم رییس اداره بهش گفتم همکار هستیم جنوب نیروگاه کار کردم به شبکه برق میدادیم . اما با پرخاش بمن گفت تو چی همکار منی و بیرونم کرد. موتور برق خریدم و اما بمن بنزین نمیدادند میگفتند از 4 لیتر بیشتر غیر قانونیه راهشم بلد نبودم چطور میشه گرفت کسی هم راهنمایی نمیکرد یا بلد نبود که اینترنتیه . از همه جا رانده شده بودمو به فکر دایی ام بودم که عراقیا کشتنش و شبها توی انباری گریه میکردم. فقط شرکت نفت قبولم داشت  اونجا هم توی رشت یک تورک و یک مازندرانی گیرشون افتادم ازیزید بدتر. همش زیر آبمو میزد و حتی تلفن را می انداخت توی کشو قفل میکرد به رییس دروغ میگفت حساب کتابام غلطه اما کارم درست بود سرآخر هم بهش سمت بالاتر دادند. . چند بار خواستم ازدواج کنم گیر آدمای شالات افتادم و تیغم زدند .  یکبار با فامیل مادرم آشنا شدم نوه بود حتی منو قبول کرد و دستمو گرفت گفت خودمون قبول داشته باشیم ازدواج حل هستش روز بعدش جواب نداد و لااقل میگفت ببخشید نظرم عوض شد یا هرچی. آدم که بودم اگه حرف آدما بی ارزشه.جای دیگه باز هم فامیل مادرم توسط خواهر مادربزرگم معرفی شد خداراشکر میگذره . اما اینها هم نماز و روزه براشان خیلی مهمه و میگن فکر کردیم نماز شب خوان هستی و هرچند وقت یکبار روزگار را برام سیاه میکنن و من همش تنهام . 
مستاجر آخری 11 ماه اجاره نداد و دعوا راه انداخت رفت و باز هم طبقه پایینی با من دعوا کرد و بمن فحش داد . 
درحال لوله کشی داخل آپارتمانم بودم و نیاز به قطع آب اصلی بود اما شیر اصلی خراب بود از جیب 200 تومن شیر خریدم و اداره آب آمد عوض کنه اما زن همسایه روبرویی که شوهر نداره و دختر شبا اینکه زن دارم برام روسریشو می اندازه آمد و به کاگرهای اداره آب فحش داد چرا کنتور نویس فلان نمیکنه .  
گمان میکنم مردم اینجا از نوعی بیماری اعصاب رنج میبرند .
ماه قبل اداره برق کار داشتم یکنفر سردرگم دیدم جلو رفتم دیدم شیرازیه کمکش کردم گفت دارم دیوانه میشم مردم اینجا دیوانم کردم خانه ام را دارم میفروشم میروم .
در طول 12 سال اقامت در جنوب یکبار هم کسی مرا اذیت نکرد اصفحانی ها و شیرازیها و کازرونی ها مرا جا دادند و ماشین و پول در اختیام گذاشتند . 
حدو.د 10 سال به همراه خانواده زمان محصلی ام شرق گیلان بودیم آستانه و لاهیجان بودیم حتی یکبار هم بمن نگفتند اهل کجایی و تمسخرم نکردند . بسیار با من مهربانی کردند . تهران هم که رفت و آمد داشتم مشکل نداشتم . مردم خوب بودنمد . فقط طرار خطرناک داشت . و غربتی داخل تهران زیاد بود .

همبستگی ملی . انتقال تجربیات نسل جنگ و بعد جنگ به جوانترها

سپاه پاسداران..اسلام علیک یا عل بن موسی الرضا

کوروش ذوالقرنین( ناجی محرومان )

هم ,آب ,برق ,گفتم ,اداره ,آمد ,با من ,کرد و ,نداد و ,آمد و ,مردم اینجا

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

trimfaidaibar مقالات ترجمه شده نیازمندی های معلمین و دانش آموزان وخانواده بزرگ بورس arpeodroptab اولاد حاجی عزیز-ouladehajiaziz johnposbevous چی چی چت|چت چی چی|ایناز چت|اینازچت dioclosunuc Charity's page اهل بیت(علیهم السلام)