محل تبلیغات شما
بنا به گفته یکی از دوستان مشهدی که به مشهد مسافرت داشت گفت که (مطلب عینا نقل میشود): آدم حالش بهم میخوره مشهد پر شده از عراقی . پول ما کم ارزش شده اونها پولهاشونو آوردن مشهد خانه خریدند . هر جا میری عراقی می بینی . یکی دیگر از دوستان که سالی یکبار برای مراسم امام حسین به عراق مسافرت میکند  و با شیعه های عراقی دوست شده . آنها را به شمال دعوت میکنه و به آنها رسیدگی میکنه . میگه آنها گفتند یارانه هر عراقی به پول ایران میشود 1500000 تومن (یک و پانصد) .این در حالیست که اینها برادران مارا کشتند به همه زنها و دختران مرز نشین کردند . تازه میخواستند 24 ساعته بیان تهران را هم بگیرند ترتیب همه زنهای مردم را بدهند . یک رزمنده که تیر خورده بوده و بیمارستان ستری بوده میگوید که یک عراقی هم تخت کناری خوابانده بودند مطلب عینا نقل میشود: حلق بی پدر مادر را سوراخ کرده بودند از حلق به او غذا میدادند . تخت کناریش خلبان هلیکوپتر ایرانی بستری بوده میگوید شنید که خلبان گفت این عراقی را از این اتاق ببرید وگرنه میکشمش . یک راننده تاکسی زمانی که دربست گرفته بودم بمن گفت اوایل جنگ بوده و بین کوهها بین نیروهای ایران و عراق درگیری بوده هلیکوپتر قرار بود ه برایما مهمات بیاورد اما بین ما و عراقیها مهمات را خالی کرد و رفت ما دستمان به مهمات نمیرسید . تیر تمام شد . عراقیها فهمیدند ساکت شده پس تیر تمام کردیم . آمدند سمت ما و با سر نیزه بچها را دنبال میکردند سر میبریدند . ما دویدنمان خوب بود فرار کردیم . موضوع دیگر اینکه وضع تدارکات رسانی ما خوب نبوده یکی از نفر ات توپخانه ما الان موقع نماز پت پت میکنه ریپ میزنه مخش عیب پیدا کرده همانطوریکه توی تلویزیون میبینید به بچها گوشی خلبانی صداگیر نمیدادند و نبوده . بعضیهاشون زرنگ بودند طناب اضافه میکردند عقبتر طناب را میکشیدند شلیک میکردند . 
سال 1392 از مشهد به رشت پرواز داشتم بغل دستیم رزمنده بود زیر چانه اش را نشان داد گفت عراقی ها با سر نیزه زدند زیر فکم سوراخ کردند از دهنم در آمد . میگفت محاصره شده بودیم و همزمان یک اتوبوس امدادگر زن از ایران آمده بود .آنها هم اسیر شدند عراقیها افتادند هرکسی یک زن برمیداشت میبرد ترتیبشو میداد یکی میبرد توی آب. یکی میبرد نوی علفها. میگه من صدایم درآمد اینکار را بامن کردند .
عراقیها دایی من را در عملیات آزادسازی خرمشهر گلوله باران کردند . دایی من هرروز می آمد با هم بازی میکردیم خواهرم میگوید جلیل 2 روز 2روز می آمد خانه ما می ماند و میرفت رودخانه و از پل میپرید توی آب و بچه ماهی میگرفت میداد بما . 
سردار شیر علینیا را هم که کشتند . شنیدم یک دست و یک پایش را بریده بودند . زمان اسارت صلیب سرخ فیلم برداشته بود و زنده بود . عملیات خیبر شرکت داشت . پسرش احمد قنداقه بوده و پدرش را ندیده همه اینها را من دیدم . حتی عروسیش را هم محقر در مهدیه امام جمعه رشت گرفت داماد لباس سبز پاسداری پوشیده بود و عروس باحجاب و دامن و پیراهن . . این بود گوشه ای از خلق و خوی درندگی عراقی ها 
حدود سال 1363 بود من مدرسه بودم (خیابان بیستون سبزه میدان رشت) یکدفعه هواپیمای جنگی از بالای سرم توی حیاط مدرسه رد شد و صدای بمب آمد . یک نیست بگه بی ناموس مادر به خطا اگر دارید بیایید مثل قدیم با شمشیر و زور بازو جنگ کنید  ببینید همه شما را پاره میکنم یا نه . 

همبستگی ملی . انتقال تجربیات نسل جنگ و بعد جنگ به جوانترها

سپاه پاسداران..اسلام علیک یا عل بن موسی الرضا

کوروش ذوالقرنین( ناجی محرومان )

عراقی ,یک ,هم ,بوده ,مشهد ,یکی ,بوده و ,را هم ,دایی من ,توی آب ,نقل میشود

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش انواع خمیر گیر-خمیرهم نز-خمیرکن-پهن کن-میکسر-میکسر قنادی-میکسر70لیتری-پاتیل -خیمر پهن کن قنادی - خمیر پهن کن نانوایی - پاتیل - فر قنادی - تن tairactodddet آموزش برق و الکترونیک کشاورزی نوین وابتکاری پرشین موزیک , دانلود موزیک جدید tperathenhea lighluseche جهاد فرهنگی Jose's receptions spenurimun